نیسبهلغتنامه دهخدانیسبه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ) هر مرتبه و رسته و چینه ٔ دیوار گلین که بر روی هم گذارند. (از برهان ) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (از ناظم الاطباء).
نیسبةلغتنامه دهخدانیسبة. [ ن َس َ ب َ ] (ع مص ) تکاپوی نمودن در سخن چینی میان دو کس . (از منتهی الارب ): نیسب بینهما؛ اقبل و ادبر بالنمیمة و غیرها. (اقرب الموارد). || (اِمص ) نمامی . سخن چینی . (ناظم الاطباء). رجوع به معنی قبلی شود.
نسبهلغتنامه دهخدانسبه . [ ن ِ ب َ / ب ِ ] (اِ) رده و رجه ٔ خشتهای دیوارو چینه ٔ دیوار. (ناظم الاطباء). رجوع به نسپه شود.
نشبةلغتنامه دهخدانشبة. [ ن ُ ش َ ب َ ] (ع ص ) مردی که چون به کاری درآویزد از آن دست نکشد. (ناظم الاطباء) (از المنجد). نُشبَة. (المنجد).
نسبیتلغتنامه دهخدانسبیت . [ ن ِبی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) نسبیّة. نِسْبی بودن . رجوع به فرهنگ فارسی معین و دایرةالمعارف فارسی شود.
احدیةالکثرلغتنامه دهخدااحدیةالکثر. [ اَ ح َ دی ی َ تُل ْ ک َ ] (ع اِ مرکب ) معنی آن واحدی است که در آن کثرت نسبیّه تعقل شود و آن را مقام الجمع و احدیةالجمع نامند. (تعریفات ).
ظاهرالوجودلغتنامه دهخداظاهرالوجود. [ هَِ رُل ْ وُ ] (ع اِ مرکب ) عبارة عن تجلیات الاسماء. فان ّ الامتیاز فی ظاهرالعلم حقیقی و الوحدة نسبیّة. و اما فی ظاهرالوجود فالوحدة حقیقیة و الامتیاز نسبی . (کشاف اصطلاحات الفنون ).