نجویدنیلغتنامه دهخدانجویدنی . [ ن َ ج َ دَ ] (ص لیاقت ) که جویدنی نیست . که قابل جویدن نیست . مقابل جویدنی .
نگزاییدنلغتنامه دهخدانگزاییدن . [ ن َ گ َ دَ / ن َ دَ ] (مص منفی ) آسیب نرساندن . مقابل گزاییدن . رجوع به گزاییدن شود : جمال خواجه را بینم بهار خرم شادی که بفزاید به آبان ها و نگزایدْش صرصرها. منوچهری .<br
نازادنلغتنامه دهخدانازادن . [ دَ ] (مص منفی ) نزادن . نزائیدن . مقابل زادن . رجوع به زادن و زاییدن شود : شعر ناگفتن به از شعری که باشد نادرست بچه نازادن به از شش ماهه افکندن جنین .منوچهری .