نجوالغتنامه دهخدانجوا. [ ن َج ْ ] (ع اِ) سرگوشی . زیرگوشی . راز. (ناظم الاطباء). نجوی . رجوع به نجوی شود.
نجواءلغتنامه دهخدانجواء. [ ن ُ ج َ ] (ع اِ) یازیدن . یا آن نحواء است با حای مهمله . (منتهی الارب ). رجوع به نُحَواء شود.
نزوالغتنامه دهخدانزوا. [ ن َزْ ] (اِخ ) نام شهری است به ناحیت عمان و این شهر قاعده ٔ بلاد عمان باشد. (از رحله ٔ ابن بطوطه ).
فتفتهلغتنامه دهخدافتفته . [ ف ِ ف ِ ت َ / ت ِ ] (اِ) نجوایی سریع و طویل برای فریبی یا ایجاد فتنه ای . (یادداشت بخط مؤلف ). فت فت کردن . رجوع به فت فت کردن شود.