disagreeدیکشنری انگلیسی به فارسیمخالف بودن، مخالفت کردن، ناسازگار بودن، نا همرای بودن، موافق نبودن، نساختن با، مخالفت کردن با، مغایر بودن، مخالف کردن
disagreeingدیکشنری انگلیسی به فارسیمخالفت کردن، مخالف بودن، ناسازگار بودن، نا همرای بودن، موافق نبودن، نساختن با، مخالفت کردن با، مغایر بودن، مخالف کردن
disagreesدیکشنری انگلیسی به فارسیمخالفم، مخالفت کردن، مخالف بودن، ناسازگار بودن، نا همرای بودن، موافق نبودن، نساختن با، مخالفت کردن با، مغایر بودن، مخالف کردن
اختلفدیکشنری عربی به فارسیفرق داشتن , اختلا ف داشتن , تفاوت داشتن , نا همراي بودن , موافق نبودن , مخالف بودن , ناسازگار بودن , نساختن با , مخالفت کردن با , مغاير بودن
کشیدنلغتنامه دهخداکشیدن . [ ک َ / ک ِدَ ] (مص ) (از: کش + یدن ، پسوند مصدری ) بردن . گسیل داشتن . سوق دادن . از جای به جائی نقل مکان دادن . (یادداشت مؤلف ). بردن از جایی به جای