نامجهزلغتنامه دهخدانامجهز. [ م ُ ج َهَْ هََ ] (ص مرکب ) غیر مجهز. تجهیزناشده . ناآراسته . نابسیجیده . مقابل مجهز. رجوع به مجهز شود.
نامیزشapogamy 1واژههای مصوب فرهنگستاننوعی تولیدمثل غیرجنسی که در آن بذر ازطریق رشد و تکامل جنین حاصل از یک هستۀ تکلاد به وجود آید
نامجازلغتنامه دهخدانامجاز. [ م ُ ] (ص مرکب ) که مجاز نیست . ممنوع . غیرمجاز. که اجازه ندارد. که مأذون و مختار نیست . || ناروا. ناجایز. ممنوع .- کار نامجاز ؛ عملی که ارتکابش به حکم شرع یا قانون جایز و مجاز نیست .
مجاز ـ نامجازgo-no-go/ go/no-goواژههای مصوب فرهنگستانشرایط یا وضعیتی که، از نظر عملکردی، عملیاتی بودن یا نبودن قطعه یا سامانه را نشان میدهد
بازبینة مجاز ـ نامجازgo/no-go checklist, go/no-go listواژههای مصوب فرهنگستانراهنمای مکتوب برای تعیین وضعیت مجازـ نامجاز در هر زیرسامانة مشکلدار هواگرد که در اختیار خدمة پرواز قرار میگیرد
نامسلحلغتنامه دهخدانامسلح . [ م ُ س َل ْ ل َ ] (ص مرکب ) که سلاح ندارد. بی سلاح . که اسلحه ٔ حرب با خود همراه ندارد. || ناساخته . نابسیجیده . نامجهز.- چشم نامسلح ؛ بی عینک . بی ذره بین . بی دوربین .
تجهیز نشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی نامجهز، زپرتی، آماده نشده، مبلمان نشده، خلوت، لختوپتی، کمپوشیده، پرپرو، خالی، لخت دستتنها، دستخالی، نامسلح، بدون آمادگیقبلی، صفرکیلومتر، تازهکار، مبتدی سازمان نیافته، نامنسجم