ناشنوائیلغتنامه دهخداناشنوائی . [ ش ِ ن َ ] (حامص مرکب ) کری . (ناظم الاطباء). کر بودن . شنوا نبودن . || بی میلی به شنیدن . (ناظم الاطباء). مایل بشنیدن نبودن . نپذیرفتن . قبول نکردن . اطاعت نکردن .
ناشنوالغتنامه دهخداناشنوا. [ ش ِ ن َ ] (نف مرکب ) کر. اصم ّ. (ناظم الاطباء). که نمی شنود. که شنوائی ندارد : بربط از هشت زبان گوید و خود ناشنواست زیبقش گوئی با گوش کر آمیخته اند. خاقانی .|| آنکه مایل به شنیدن نیست . (ناظم الاطباء). نا
طرشةلغتنامه دهخداطرشة. [ طُ ش َ ] (ع اِمص ) کری . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ناشنوائی . (آنندراج ). صَمَم . طَرَش .
شوائیلغتنامه دهخداشوائی . [ ش َ ] (حامص ) کری و ناشنوایی . (آنندراج ). در برهان شوایی ضبط شده است . شاید دگرگون شده ٔ ناشنوائی باشد. و رجوع به شوا و شوایی شود.
متصالخلغتنامه دهخدامتصالخ . [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) خویشتن را کر سازنده . (از آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که بهانه می کند کری و ناشنوائی را. (ناظم الاطباء). و رجوع به تصالخ شود.