نوراهلغتنامه دهخدانوراه . [ ن َ / نُو ] (ص مرکب ) نورَه ْ. نوپا. بچه ٔ انسان یا حیوانی دیگر که تازه به راه افتاده است . (یادداشت مؤلف ). || نوزین . (یادداشت مؤلف ). کره اسب که تازه زین بر آن نهاده اند.
نورگاهگویش گنابادی در گویش گنابادی ، گبری به نیایشگاه ، معبد ، مکان عبادت و ارتباط با خدایان اطلاق میشده است.
نورگاهواژهنامه آزادنورگاه:(norgah) در گویش گنابادی (گبری) به نیایشگاه ، معبد ، مکان عبادت و ارتباط با خدایان اطلاق می شده است.
چنارویهلغتنامه دهخداچنارویه . [ چ ِ ؟ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: یکی از مزارع کوهستانی فارس است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 273).