لغتنامه دهخدا
میش . [ م َ] (ع مص ) میشة. آمیختن پشم با موی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آمیختن بز موی با پشم . (المصادر زوزنی ). || درهم کردن شیر میش را با شیر بز. (ناظم الاطباء). آمیختن شیر میش با بز. (المصادر زوزنی ). آمیختن شیر بز با شیر گوسفند. || آمیختن هر چیزی . (منتهی