لغتنامه دهخدا
جان بر میان بستن . [ ب َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از آماده شدن برای کاری . (بهار عجم ) (آنندراج ). دامن بر کمرزدن برای انجام کار. تا پای جان حاضر به انجام کاری بودن : و اندر آن رأی خواست از وی و دیگراعیان از بهر ما جان را برمیان بست . (تاریخ بیهقی ص