مانقلغتنامه دهخدامانق . [ ن َ ] (اِخ ) قریه ای است از نواحی «استوا» از اعمال نیشابور. (از معجم البلدان ).
مانکلغتنامه دهخدامانک . (اِ)به معنی ماه است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مانگ . ماه . (ناظم الاطباء). و رجوع به مانگ شود. || خورشید. (ناظم الاطباء). و رجوع به مانگ شود.
مانکلغتنامه دهخدامانک . [ ] (اِخ ) مانک علی میمون (یا مانک بن علی میمون ) مردی بسیارمال از کدخدایان غزنین بود. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 128). و رجوع به همین مأخذ ص 128، 129 و <span class="hl" d
مانکلغتنامه دهخدامانک . [ ن َ ] (اِخ ) ناحیتی است [ به هندوستان ] به چین و موسه پیوسته و این هرسه ناحیت را با چینیان حرب است و چینیان بهتر آیند. (حدود العالم ).
میانکلغتنامه دهخدامیانک . [ ن َ ] (اِ مصغر) (مرکب از میان + کاف تصغیر و تحقیر) کمر خرد. || کمر. میان : این غاشیه کش گشته پیش کامل این بسته میانک به پیش نظّام .ناصرخسرو.
میانکلغتنامه دهخدامیانک . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان علوی کلا بخش مرکزی شهرستان نوشهر، واقع در 6هزارگزی المده با 170 تن سکنه . آب آن از گچرود و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3<
میانکلغتنامه دهخدامیانک . [ ن َ ] (اِ مصغر) (مرکب از میان + کاف تصغیر و تحقیر) کمر خرد. || کمر. میان : این غاشیه کش گشته پیش کامل این بسته میانک به پیش نظّام .ناصرخسرو.
میانکلغتنامه دهخدامیانک . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان علوی کلا بخش مرکزی شهرستان نوشهر، واقع در 6هزارگزی المده با 170 تن سکنه . آب آن از گچرود و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3<
همیانکلغتنامه دهخداهمیانک . [ هََ م ْ ن َ ] (اِخ ) دهی از بخش کنگاور شهرستان کرمانشاهان . دارای 350 تن سکنه ، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و حبوب است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
ترمیانکلغتنامه دهخداترمیانک . [ ت ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان خرمرود شهرستان تویسرکان است که بر 30 هزارگزی شمال باختری شهر تویسرکان و 9 هزارگزی خاور شوسه ٔ کرمانشاه به همدان قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و <span class="hl" dir="
گرمیانکلغتنامه دهخداگرمیانک . [ گ َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یک بخش هرسین شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 15000گزی باخترهرسین . و 1000گزی قلعه ٔ محمدعلی خان کنار رود هرسین هوای آن سرد و معتدل ، دارای <span class="hl" dir="ltr