مستنسخلغتنامه دهخدامستنسخ . [ م ُ ت َ س ِ ] (ع ص ) استنساخ کننده . نسخه بردارنده . رونویس کننده . آنکه رونویس کند. آنکه نسخه بردارد. سوادبردار. || آنکه نسخ چیزی را طلب کند. (از اق
مستنسخلغتنامه دهخدامستنسخ . [ م ُ ت َ س َ ] (ع ص ) استنساخ شده . رونویس شده . کتابت شده از روی نوشته ای دیگر. رجوع به استنساخ شود.
مکنسه ٔ قرشیهلغتنامه دهخدامکنسه ٔ قرشیه . [ م ِ ن َس َ ی ِ ق َ شی ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مخلصه . (الفاظ الادویه ) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). اسم مخلصه است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن )
مستنسرلغتنامه دهخدامستنسر. [ م ُ ت َ س ِ ](ع ص ) به کرکس ماننده در قوت و کرکسی کننده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به استنسار شود.
مستنسیلغتنامه دهخدامستنسی ٔ. [ م ُ ت َ س ِءْ ] (ع ص ) کسی که در ادای وام خود مهلت می خواهد. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || به نسیه فروختن خواهنده . (منتهی الارب ). رجوع ب
متکنسلغتنامه دهخدامتکنس . [ م ُ ت َ ک َن ْ ن ِ ] (ع ص ) آهوی که پنهان شود در خوابگاه خود. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پنهان شده در مغاره . (ناظم الاطباء). ||
متنسبلغتنامه دهخدامتنسب . [ م ُ ت َ ن َس ْ س ِ ] (ع ص ) دعوی کننده ٔ خویشی و نزدیکی کسی را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ادعا کننده ٔ خویشی و نزدیکی . (ناظم ال
متنسرلغتنامه دهخدامتنسر. [ م ُ ت َ ن َس ْ س ِ ] (ع ص ) رسن گسسته شونده و گسسته . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || رسن گسسته شده . (ناظم الاطباء). || جامه ٔ پاره
متنسسلغتنامه دهخدامتنسس . [ م ُ ت َ ن َس ْ س ِ ] (ع ص ) دریافت کننده ٔ نیکویی و احسان . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
متنسعلغتنامه دهخدامتنسع. [ م ُ ت َ ن َس ْ س ِ ] (ع ص ) دندان سست . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
متنسفلغتنامه دهخدامتنسف . [م ُ ت َ ن َس ْ س ِ ] (ع ص ) کسی که بروی درمی افکند حریف خود را در کشتی . (ناظم الاطباء). رجوع به تنسف شود.
متنسقلغتنامه دهخدامتنسق . [ م ُ ت َ ن َس ْ س ِ ] (ع ص ) آراسته . ترتیب داده . انتظام داده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تنسق و تنسیق شود.
متنسکلغتنامه دهخدامتنسک . [ م ُ ت َ ن َس ْ س ِ ] (ع ص ) پرستنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دیندار و پارسا و خداپرست . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). متعبد. (یاددا
متنسملغتنامه دهخدامتنسم . [ م ُ ت َ ن َس ْ س ِ ] (ع ص ) دم زننده . || دم به خود کشنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آن که دریافت میکند بوی برخاسته شده از خوشب
مستنسبلغتنامه دهخدامستنسب . [ م ُ ت َ س ِ ] (ع ص ) نسب کسی را ذکرکننده . || درخواست کننده از کسی که به وی منتسب شود. (از اقرب الموارد). رجوع به استنساب شود.
مکانسلغتنامه دهخدامکانس . [ م َ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ مکنَسة. (دهار) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مکنسة شود. || ج ِ مکنس . (ناظم الاطباء). رجوع به مکنس شود.