مقدارلغتنامه دهخدامقدار. [ م ِ ] (ع اِ) اندازه . ج ، مقادیر. (مهذب الاسماء) (دهار). اندازه ٔ چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). اندازه و قدر. (ناظم الاطباء) : اﷲ یعلم ماتحمل کل انثی و ماتغیض الارحام و ماتزداد و کل شی ٔ عنده بمقدار. (قرآن <span class="hl
مقدارفرهنگ فارسی عمید۱. اندازه.۲. پارهای از چیزی.۳. آنچه بهوسیلۀ آن قدر و اندازۀ چیزی بهدست آید از شماره، پیمانه، و جز آن.
چندهdoseواژههای مصوب فرهنگستانمقدار تجویزشده در یک یا چند وعده، ازجمله مقدار خاصی از دارو یا مقدار معینی از اشعه متـ . مقدار مصرف
همشنوی همتراز انتهای دورequal level far-end crosstalk, ELFEXTواژههای مصوب فرهنگستانمقدار قابلمحاسبهای که برابر است با مقدار همشنوی انتهای دور منهای مقدار تضعیف بافه
dosageدیکشنری انگلیسی به فارسیدوز، مقدار مصرف، مقدار تجویز شده دارو، یک خوراک دارو، مقدار استعمال دارو
dosagesدیکشنری انگلیسی به فارسیدوزها، مقدار مصرف، مقدار تجویز شده دارو، یک خوراک دارو، مقدار استعمال دارو