موقحلغتنامه دهخداموقح . [ م ُ وَق ْ ق َ ] (ع ص ) مرد سختی دیده ٔ آزموده کار. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).
موقعلغتنامه دهخداموقع. [ م َ ق َ ] (ع اِ) مَوقِع. (آنندراج ). جای افتادن و جای واقع شدن . (آنندراج ). رجوع به مَوقِع شود.
موقعلغتنامه دهخداموقع. [ م َ ق ِ ] (ع اِ) جای افتادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث ). جایگاه افتادن . (یادداشت مؤلف ). || جای افتادن باران . ج ، مواقع. || جای فرونشستن ستاره . ج ، مواقع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || جای واقع شدن چیزی . (ناظم الاطباء). جای واقع شدن . (غیاث ) (آنن
موقعلغتنامه دهخداموقع. [ م ُ وَق ْ ق َ ] (ع ص ) بلارسیده و سختی کشیده . || سفردیده از مردم و شتر و خر. || پشت ریش شده از خر و از شتر. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). بعیر موقع؛ شتر پشت ریش از بسیاری اسفار. (یادداشت مؤلف ). || راه نرم و کوفته . || کارد و تیغ تیزکرده . (منتهی الار
موقعلغتنامه دهخداموقع. [ م ُ وَق ْ ق ِ ] (ع ص ) نرم سپرنده ٔ زیر پای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آنکه با چکش و مطرقه می زند بر چیزی . || آنکه تیزمی کند کارد و تیغ را. || نشان کننده بر نامه . کسی که توقیع می نویسد بر نامه . (ناظم الاطباء).
موقعیت شناسیواژهنامه آزادبه معنای تشخیص وقت بیان بوقت چیزی را اجرا کردن بهترین کار را در بهترین موقع انجام دادن بهترین استفاده از وقت در رسیدن به هدف
موقعلغتنامه دهخداموقع. [ م َ ق َ ] (ع اِ) مَوقِع. (آنندراج ). جای افتادن و جای واقع شدن . (آنندراج ). رجوع به مَوقِع شود.
بی موقعلغتنامه دهخدابی موقع. [ م َ/ مُو ق ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + موقع عربی ) بیجا و بی هنگام و بی وقت . (ناظم الاطباء). رجوع به موقع شود.
موقعلغتنامه دهخداموقع. [ م َ ق َ ] (ع اِ) مَوقِع. (آنندراج ). جای افتادن و جای واقع شدن . (آنندراج ). رجوع به مَوقِع شود.
موقعلغتنامه دهخداموقع. [ م َ ق ِ ] (ع اِ) جای افتادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث ). جایگاه افتادن . (یادداشت مؤلف ). || جای افتادن باران . ج ، مواقع. || جای فرونشستن ستاره . ج ، مواقع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || جای واقع شدن چیزی . (ناظم الاطباء). جای واقع شدن . (غیاث ) (آنن
موقعلغتنامه دهخداموقع. [ م ُ وَق ْ ق َ ] (ع ص ) بلارسیده و سختی کشیده . || سفردیده از مردم و شتر و خر. || پشت ریش شده از خر و از شتر. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). بعیر موقع؛ شتر پشت ریش از بسیاری اسفار. (یادداشت مؤلف ). || راه نرم و کوفته . || کارد و تیغ تیزکرده . (منتهی الار
موقعلغتنامه دهخداموقع. [ م ُ وَق ْ ق ِ ] (ع ص ) نرم سپرنده ٔ زیر پای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آنکه با چکش و مطرقه می زند بر چیزی . || آنکه تیزمی کند کارد و تیغ را. || نشان کننده بر نامه . کسی که توقیع می نویسد بر نامه . (ناظم الاطباء).
موقعلغتنامه دهخداموقع. [ م َ ق َ ] (ع اِ) مَوقِع. (آنندراج ). جای افتادن و جای واقع شدن . (آنندراج ). رجوع به مَوقِع شود.
موقعلغتنامه دهخداموقع. [ م َ ق ِ ] (ع اِ) جای افتادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث ). جایگاه افتادن . (یادداشت مؤلف ). || جای افتادن باران . ج ، مواقع. || جای فرونشستن ستاره . ج ، مواقع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || جای واقع شدن چیزی . (ناظم الاطباء). جای واقع شدن . (غیاث ) (آنن
موقعلغتنامه دهخداموقع. [ م ُ وَق ْ ق َ ] (ع ص ) بلارسیده و سختی کشیده . || سفردیده از مردم و شتر و خر. || پشت ریش شده از خر و از شتر. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). بعیر موقع؛ شتر پشت ریش از بسیاری اسفار. (یادداشت مؤلف ). || راه نرم و کوفته . || کارد و تیغ تیزکرده . (منتهی الار
موقعلغتنامه دهخداموقع. [ م ُ وَق ْ ق ِ ] (ع ص ) نرم سپرنده ٔ زیر پای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آنکه با چکش و مطرقه می زند بر چیزی . || آنکه تیزمی کند کارد و تیغ را. || نشان کننده بر نامه . کسی که توقیع می نویسد بر نامه . (ناظم الاطباء).
بی موقعلغتنامه دهخدابی موقع. [ م َ/ مُو ق ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + موقع عربی ) بیجا و بی هنگام و بی وقت . (ناظم الاطباء). رجوع به موقع شود.