مهرۀ جوشweld bead, bead 2واژههای مصوب فرهنگستانتکههای بیضیشکل فلز جوش رسوبدادهشده که در نتیجۀ همپوشانی موجب اتصال دو قطعه میشوند متـ . مهره
مهرهلغتنامه دهخدامهره . [م ُ رَ / رِ ] (اِ) هرچیز گرد. مطلق گلوله و گرد. هرچیز مدور. هرچیز کروی شکل . ساچمه . گلوله : بفرمود تا گرد بگداختندز آهن یکی مهره ای ساختند. فردوسی (شاهنامه ج <span class="hl" dir=
مهرعلغتنامه دهخدامهرع . [ م ُ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از اهراع . لرزنده از خشم یا از ضعف و یا از ترس و تب . (از منتهی الارب ). رجوع به اهراع شود. || (اِ) شیر بیشه . اسد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مهرهلغتنامه دهخدامهره . [ م ُرَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل با 258 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
مهرةلغتنامه دهخدامهرة. [ م ِ هََ رَ ] (ع اِ) روش نیکو، گویند لم نعط هذاالامر المهرة؛ ای لم نأته من وجهه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ج ِ مُهر. (اقرب الموارد). رجوع به مهر شود. || ج ِ مُهرَة. (منتهی الارب ). رجوع به مهرة شود.
مهریهلغتنامه دهخدامهریه . [ م َ ری ی َ /ی ِ ] (از ع ، اِ) مَهر. کابین . آنچه دهد داماد عروس را برای نکاح . دست پیمان . شیربها. رجوع به مهر شود.
مهرهآماس جوشاکیankylosing spondylitis, Bechterew disease/ Bekhterev disease, rheumatoid spondylitisواژههای مصوب فرهنگستاناتصال تدریجی مفاصل بینمهرهای که حرکت مهرههای ستون فقرات را محدود میکند و به بروز گوژپشتی و درد پشت و لگن منجر میشود متـ . بیماری ماری ـ اشترومپل Marie-Strumpell disease
مهرۀ جوش بافتهایweave beadواژههای مصوب فرهنگستاننوعی مهرۀ جوش که با حرکت نوسانی الکترود به طرفین در راستای اتصال شکل میگیرد
مهرۀ جوش ریسهایstringer beadواژههای مصوب فرهنگستاننوعی مهرۀ جوش که با حرکت بدون نوسان الکترود به طرفین در راستای اتصال شکل میگیرد
توالی پیوستهcontinuous sequenceواژههای مصوب فرهنگستاننوعی توالی طولی که در آن از یک سر جوش تا سر دیگر آن یک مهرۀ جوش واحد به وجود میآید