منفردیلغتنامه دهخدامنفردی . [ م ُف َ رِ ] (حامص ) تنهایی و مجردی . (ناظم الاطباء). منفرد بودن . حالت و چگونگی منفرد. رجوع به منفرد شود.
منفرداًلغتنامه دهخدامنفرداً.[ م ُ ف َ رِ دَن ْ ] (ع ق ) جداگانه و تنها و یگانه و علیحده و فقط و یک یک و فرداًفرداً. (ناظم الاطباء).
توفان تندری خط تندوَزهsquall-line thunderstormواژههای مصوب فرهنگستانتوفان تندری منفردی که در یک خط تندوَزه قرار میگیرد
خط چندفرودmultidrop lineواژههای مصوب فرهنگستانخط ارتباط منفردی برای دو یا چند افزاره که بهصورت اشتراکی از یک یا چند رایانه یا پایانه استفاده میکنند
انقباض پیشرس دهلیزیatrial extrasystole, atrial premature complex, APC 1واژههای مصوب فرهنگستانانقباض منفردی که فقط در دهلیز رخ میدهد و نتیجۀ بیماری ساختاری قلب است
کشور چندپارچهfragmented state, fragmented countryواژههای مصوب فرهنگستانکشوری دارای بخشهای مجزا و منفردی که با خاک کشوری دیگر یا با آبهای بینالمللی از یکدیگر جدا شدهاند