منصورکندهلغتنامه دهخدامنصورکنده . [ م َ ک َ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیشه است که در بخش مرکزی شهرستان بابل واقع است و 520 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
منصورکندیلغتنامه دهخدامنصورکندی . [ م َ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان رحمت آباد است که در بخش میاندوآب شهرستان مراغه واقع است و 153 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
منصورکندیلغتنامه دهخدامنصورکندی . [ م َ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان شهرویران است که در بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع است و 298 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
کندهلغتنامه دهخداکنده . [ ک َ دَ / دِ ] (ن مف ) صفت مفعولی از «کندن » (حفر کردن . برآوردن خاک زمین را چنانکه گودالی یا دخمه ای یا خانه ای و مانند آن آماده گردد) : و آنجا [ به سمنگان در خراسان ] کوههاست از سنگ سپید چون رخام ، و اندر وی