منبع 2source 3واژههای مصوب فرهنگستانهر مکان یا وسیله یا فعالیتی که موجب انتشار مواد آلاینده در محیط شود متـ . چشمه
منبعلغتنامه دهخدامنبع.[ مَم ْ ب َ ] (ع اِ) چشمه و این صیغه ٔ اسم ظرف است از نبوع که به معنی برآمدن آب است از زمین . (غیاث ) (آنندراج ). محل خروج آب . ج ، منابع. (از اقرب الموارد).چشمه . سرچشمه . (ناظم الاطباء) : هرند جویی است بر در جرجان که منبع آن از کوههای ... منفجر
منبهلغتنامه دهخدامنبه . [ م ُ ن َب ْ ب ِه ْ ] (ع ص ) بیدارکننده . آگاه سازنده . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). هشیارکننده : آن منبه که ز تنبیه وی اندر همه عمرهیچ دل در ره دین معدن عصیان نشود. سنائی (دیوان چ مصفا ص <span class="hl" di
منبعلغتنامه دهخدامنبع.[ مَم ْ ب َ ] (ع اِ) چشمه و این صیغه ٔ اسم ظرف است از نبوع که به معنی برآمدن آب است از زمین . (غیاث ) (آنندراج ). محل خروج آب . ج ، منابع. (از اقرب الموارد).چشمه . سرچشمه . (ناظم الاطباء) : هرند جویی است بر در جرجان که منبع آن از کوههای ... منفجر
منبعدیکشنری فارسی به انگلیسیfont, fount, source, mint , mother, reference, repository, reserves, reservoir, tank, wellspring
منبعفرهنگ فارسی معین(مَ بَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - سرچشمه ، جای بیرون آمدن آب . ج . منابع . 2 - محل پیدایش چیزی ، منشأ، اصل .
منبعلغتنامه دهخدامنبع.[ مَم ْ ب َ ] (ع اِ) چشمه و این صیغه ٔ اسم ظرف است از نبوع که به معنی برآمدن آب است از زمین . (غیاث ) (آنندراج ). محل خروج آب . ج ، منابع. (از اقرب الموارد).چشمه . سرچشمه . (ناظم الاطباء) : هرند جویی است بر در جرجان که منبع آن از کوههای ... منفجر
دفعات نیاز به منبعresource periodواژههای مصوب فرهنگستانشمار دورههای زمانی کاری که در طی آن منبع مفروض موردنیاز است
بدون ذکر منبعon backgroundواژههای مصوب فرهنگستاناطلاعاتی که بدون ذکر نام منبع مشخص برای انتشار عرضه میشود
تحقیق و توسعة برونمنبعexternal R&D, external research and developmentواژههای مصوب فرهنگستانتحقیق و توسعهای که منابع آن از بیرون شرکت یا بنگاه تأمین میشود