ملتحجلغتنامه دهخداملتحج . [ م ُ ت َ ح َ ] (ع اِ) جای پناه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). پناه جای . (ناظم الاطباء).
ملتحجلغتنامه دهخداملتحج . [ م ُ ت َ ح ِ ](ع ص ) پناه جوینده . (آنندراج ). آنکه پناه می گیرد. (ناظم الاطباء). || مضطرگرداننده و مجبورکننده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || مشتبه و مختلط. (ناظم الاطباء). و رجوع به التحاج شود.
ملتعجلغتنامه دهخداملتعج . [ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص ) تفته و بی آرام از اندوه و غم . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بی آرام از اندوه و غم و تفته شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به التعاج شود.
ملتجلغتنامه دهخداملتج . [ م ُ ت َج ج ] (ع ص ) بحر مواج . (آنندراج ). دریای مواج که امواج آن درهم و آمیخته شده باشند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به التجاج شود.
ملحجلغتنامه دهخداملحج . [ م ُ ح َ ] (ع اِ) پناهگاه . مُلتَحَج . (ازاقرب الموارد). رجوع به ملتحج شود. || (ص ) قفل ملحج ؛ قفلی که باز نشود. (از اقرب الموارد).