ملاحظةلغتنامه دهخداملاحظة. [ م ُ ح َ ظَ ] (ع مص ) به گوشه ٔ چشم که با سوی گوش دارد نگریستن . (تاج المصادربیهقی ). همدیگر را نگریستن به دنبال چشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). به گوشه ٔ چشم نگریستن . (غیاث ). یکدیگر را نگریستن به گوشه ٔ چشم . لِحاظ.(از اقرب الموارد). || نگریستن
ملاحظةدیکشنری عربی به فارسیاجازه نامه , ورقه جيره , يادداشت مختصر , پروانه , ورقه راي را ثبت کردن , اجازه نامه جا و خوراک صادر کردن , ياداشت , تبصره , توجه کردن , ذکر کردن , ملا حضه کردن , اخطار , اگهي , مشاهده , ملا حظه , نظر , تذکر
ملاحظهلغتنامه دهخداملاحظه . [ م ُ ح َ ظَ / ح ِ ظِ ] (ازع ، اِمص ) ملاحظة. دیدن . نگریستن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مأخوذ از تازی ، نگاه و نظر. (ناظم الاطباء). نگرش : دوم ملاحظه ٔ معانی باطنه از عالم ملکوت و آن خاص قوت قلب باشد. (مص
ملاعجهلغتنامه دهخداملاعجه .[ م ُ ع َ ج َ ] (ع مص ) دشوار شدن کار بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ملاحظهدیکشنری فارسی به انگلیسیchariness, consideration, deference, prudence, regard, respect, thought
ملاحظهفرهنگ فارسی معین(مُ حَ ظَ یا حِ ظِ) [ ع . ملاحظة ] (مص م .) 1 - نگاه کردن ، مراقبت کردن . 2 - مراعات کردن .