مأکمانلغتنامه دهخدامأکمان . [ م َءْ ک َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ مأکم . (ناظم الاطباء) (ذیل اقرب الموارد). رجوع به مأکم شود.
مقمئنلغتنامه دهخدامقمئن . [ م ُ م َ ءِن ن ] (ع ص ) درهم کشیده ٔ ترنجیده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). منقبض . (اقرب الموارد).
مکمنلغتنامه دهخدامکمن . [م َ م َ ] (ع اِ) کمینگاه . (دهار). جای پنهان شدن و کمینگاه . (غیاث ) (آنندراج ). کمینگاه و جای کمین . ج ، مکامن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : سر از البرز برزد قرص خورشیدچو خون آلوده دزدی سر ز مکمن . منوچهری
طیبیلغتنامه دهخداطیبی . (ص نسبی ) نسبتی است که به مقیمان شهر طیب که بین واسطو کوره ٔ اهواز واقع شده ، میدهند. (انساب سمعانی ).
ساکنینلغتنامه دهخداساکنین . [ ک ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ساکن در حالت نصبی و جری ، باشندگان . متوطنان . مقیمان . رجوع به ساکن شود.
زرعگاهلغتنامه دهخدازرعگاه . [ زَ ] (اِ مرکب ) زرعگه . کشتزار. محل کشت . جایی که در آن کشت کنند. روستا : یکی از مقیمان آن زرعگاه چنین گفت بعد از زمین بوس شاه .نظامی .