مقلبلغتنامه دهخدامقلب . [ م ِ ل َ ] (ع اِ) آهن آماج . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آهنی که بدان برگردانند زمین را برای زراعت . (از اقرب الموارد).
مقلبلغتنامه دهخدامقلب . [ م ُ ق َل ْ ل ِ ] (ع ص ) برگرداننده . (ناظم الاطباء). گرداننده .محول . دگرگون کننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- مقلب القلوب ؛ برگرداننده ٔ دلها. و نامی از نامهای خدای تعالی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). خداوند عالم که دلها را برمی گرد
مقلبلغتنامه دهخدامقلب . [ م ُ ل َ ] (ع ص ) یقه ٔ مقلب ؛ یقه ٔ برگشته . (فرهنگ لغات مشکل دیوان البسه ٔ نظام قاری ص 204) : چون کشد بر دوش بار یقه ٔ مقلب بگوجامه ای کز نازکی بار گریبان برنتافت . نظام قاری (دی
مکلبلغتنامه دهخدامکلب . [ م ُ ک َل ْ ل َ ] (ع ص ) بندی . مقلوب مُکَبَّل است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بندی و قید کرده شده و حبس شده . مقلوب مکبل . (ناظم الاطباء). اسیر بند کرده و گویند مقلوب مکبل است . (ازاقرب الموارد). || نزد سبعیه ، یکی از هفت تن که از آنها پیروی کنند. (از اقرب الموارد).
مکلبلغتنامه دهخدامکلب . [ م ُک َل ْ ل ِ ] (ع ص ) آنکه سگ را صید کردن آموزد. ج ، مکلبون . (مهذب الاسماء). شکارآموزنده ٔ سگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کسی که به سگ شکار کردن می آموزد. (ناظم الاطباء). آموزنده ٔ سگ و سایر جانوارن و مرغان شکارکننده . (از اقرب الموارد). سگبان . (تفسیر ابوالفتوح )
مقلبلغتنامه دهخدامقلب . [ م ُ ق َل ْ ل ِ ] (ع ص ) برگرداننده . (ناظم الاطباء). گرداننده .محول . دگرگون کننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- مقلب القلوب ؛ برگرداننده ٔ دلها. و نامی از نامهای خدای تعالی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). خداوند عالم که دلها را برمی گرد
خدا: اللهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب مزدا، مزدا، معبود، پروردگار، خداوند، الاه (اله)، باراله، حق، احد، هو، قادر مطلق، باریتعالی، خداوند عالم، آفریدگار، خالق، آفریننده، پدیدآورنده، علتالعلل، مَلِک، قدّوس، خداوند جان و خرد، جهانآفرین، جانآفرین، دادار، کردگار، توانا، چارهساز، روزی رسان، روزیده، بندهنواز، صفات خداوند ▼ حض
الغتنامه دهخداا. [اَل ْ لاه ] (اِخ ) خدای سزای پرستش . (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه ٔ تهذیب عادل ). علم است برای ذات واجب الوجود. (متن اللغة). نام خداوند تبارک و تعالی . اصل این کلمه الاه (اله ) بود، الف و لام تعریف بدان درآمد و همزه بجهت تخفیف افتاد و «اﷲ» گردید. (از اقرب الموارد). علم اس
یمینلغتنامه دهخدایمین . [ ی َ ] (ع اِ) سوی راست ، خلاف یسار. ج ، اَیْمُن ، ایمان . جج ، ایامن ، ایامین . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دست راست از سویها. (یادداشت مؤلف ). سوی دست راست و به این معنی جمع ندارد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سوی دست راست . (آنندراج ) <span class
خدالغتنامه دهخداخدا. [ خ ُ ] (اِخ ) نام ذات باری تعالی است همچو «اله » و «اﷲ». (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در حاشیه ٔ برهان قاطع در وجه اشتقاق این کلمه چنین آمده است : پهلوی متأخر xvatay ، پهلوی اشکانی xvatadh ،
مقلبلغتنامه دهخدامقلب . [ م ِ ل َ ] (ع اِ) آهن آماج . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آهنی که بدان برگردانند زمین را برای زراعت . (از اقرب الموارد).
مقلبلغتنامه دهخدامقلب . [ م ُ ق َل ْ ل ِ ] (ع ص ) برگرداننده . (ناظم الاطباء). گرداننده .محول . دگرگون کننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- مقلب القلوب ؛ برگرداننده ٔ دلها. و نامی از نامهای خدای تعالی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). خداوند عالم که دلها را برمی گرد
مقلبلغتنامه دهخدامقلب . [ م ُ ل َ ] (ع ص ) یقه ٔ مقلب ؛ یقه ٔ برگشته . (فرهنگ لغات مشکل دیوان البسه ٔ نظام قاری ص 204) : چون کشد بر دوش بار یقه ٔ مقلب بگوجامه ای کز نازکی بار گریبان برنتافت . نظام قاری (دی
مقلبلغتنامه دهخدامقلب . [ م ِ ل َ ] (ع اِ) آهن آماج . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آهنی که بدان برگردانند زمین را برای زراعت . (از اقرب الموارد).
مقلبلغتنامه دهخدامقلب . [ م ُ ق َل ْ ل ِ ] (ع ص ) برگرداننده . (ناظم الاطباء). گرداننده .محول . دگرگون کننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- مقلب القلوب ؛ برگرداننده ٔ دلها. و نامی از نامهای خدای تعالی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). خداوند عالم که دلها را برمی گرد
مقلبلغتنامه دهخدامقلب . [ م ُ ل َ ] (ع ص ) یقه ٔ مقلب ؛ یقه ٔ برگشته . (فرهنگ لغات مشکل دیوان البسه ٔ نظام قاری ص 204) : چون کشد بر دوش بار یقه ٔ مقلب بگوجامه ای کز نازکی بار گریبان برنتافت . نظام قاری (دی