مقابلةلغتنامه دهخدامقابلة. [ م ُ ب َ ل َ ] (ع مص ) روی فراروی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || روباروی شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). روباروی شدن و مواجه گردیدن . (از ناظم الاطباء). || با یکدیگربرابری کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). || با یکدیگر برابر شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (
مقابلهلغتنامه دهخدامقابله . [ م ُ ب َ / ب ِ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِمص ) رویارویی و مواجهه . (ناظم الاطباء). مقابلة : ملک حسین را... با امیر مسعود مقابله روی نمود. (حبیب السیر خیام ج <span class="hl" dir="
مکابلةلغتنامه دهخدامکابلة. [ م ُ ب َ ل َ ] (ع مص ) سپس گذاشتن وام را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). تأخیر دین و سپس گذاشتن وام . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || درنگ کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بازداشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بازداشتن و حبس کرد
مقابلهفرهنگ فارسی عمید۱. روبارو شدن.۲. دو چیز را با هم برابر کردن؛ روبهرو کردن.۳. (ادبی) در بدیع، نوعی تضاد که مابین اجزای دو جمله یا دو مصراع کلماتی ضد یکدیگر باشد، مانندِ این شعر: سیاه زنگی هرگز شود سفید به آب / سفید رومی هرگز شود سیاه به دود (سعدی۱: ۴۳۱).