مفیولاءلغتنامه دهخدامفیولاء. [ م َف ْ ] (ع اِ) پیل ریزگان . (منتهی الارب ). پیل بچگان . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مفالیلغتنامه دهخدامفالی . [ م َ ] (اِخ ) نام یکی از عشایر طایفه ٔ نصار که در جزیرة الخضر و گسبه ، بر کنار خلیج بوشهر زندگانی می کنند. و رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 91 شود.
مفائلةلغتنامه دهخدامفائلة. [ م ُ ءَ ل َ ] (ع مص ) بازی فئال باختن . (منتهی الارب ). بازی فئال کردن با کسی . (از ناظم الاطباء). و رجوع به مدخل قبل و فئال شود.
مفایلةلغتنامه دهخدامفایلة. [ م ُ ی َ ل َ ] (ع اِ) بازیی است مر فتیان عرب را. فئال . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بازیی مر کودکان تازی را که فئال نیز گویند. (ناظم الاطباء). و رجوع به مفائلة شود.
مفلیلغتنامه دهخدامفلی . [ م ُ ] (ع ص ) فرس ٌ مُفل ؛ اسبی با کره . (مهذب الاسماء). اسب ماده ٔ با بچه ٔ از شیر باز کرده . مفلیة. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).