مفتی لکهنوییلغتنامه دهخدامفتی لکهنویی . [م ُ ی ِ ل َ ک َ ] (اِخ ) مفتی غلام حضرت و از احفاد شاه شجاع کرمانی است . وی مفتی شهر لکهنو بود. از اوست :شهید تیغهجرانم نه پروای کفن دارم همین ی
مفتی زادهلغتنامه دهخدامفتی زاده . [ م ُ دَ / دِ ] (اِخ ) احمدافندی (متوفی به سال 1206 هَ . ق .). از علمای دولت عثمانی و معاصر با سلطان عبدالحمید اول بوده است . اورا رسائلی در باب بعض
باباقوشیلغتنامه دهخداباباقوشی .(اِخ ) مفتی کفه (دولت کرای خان ): عبدالرحمن مصطفی مفتی متوفی 983 هَ . ق .، او راست : بستان شقایق النعمان در فروع که کتابی است مختصر شامل فصول که در سا
استفتافرهنگ فارسی عمید / قربانزادهپرسیدن فتوا از حاکم شرع یا مُفتی هنگام دچار تردید شدن در امری یا مسئلهای؛ فتوا خواستن.
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) عبدالرؤوف مفتی زاده ٔ انطاکی یکی از علماء مائه ٔ سیزدهم . او راست : المجموعة الاخویة در فرائض و منطق و علم آداب البحث و بیان ، چاپ بولا
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی مفتی مکنی به ابوسعد. او راست : الداعی الی وداع الدنیا. (در کشف الظنون چ 1 استانبول «ابن سعد» چاپ شده ).
رشدیلغتنامه دهخدارشدی . [ رُ ] (اِخ ) احمد مفتی قره طاغ . او راست : اساس البنا، و آن شرح است بر بنا (بناءالافعال ). (از معجم المطبوعات ج 1).
ساعاتیلغتنامه دهخداساعاتی . (اِخ ) ابوالحسن مفتی . او راست : کتاب مفاتیح العلوم . (فهرست ابن ندیم ).
باسندیلغتنامه دهخداباسندی . [ س َ ] (اِخ ) ابوالمؤید مفتی بن محمدبن عبداﷲ باسندی محدث بود و از ابوالحسین محمدبن حسن اهوازی کاتب روایت دارد. (از معجم البلدان ).
عمالیلغتنامه دهخداعمالی . [ ] (اِخ ) (حمیده ٔ...) وی مفتی مالکیان در الجزایر بود و در سال 1293 هَ .ق . درگذشت . او را تألیفاتی در امر قضا میباشد. (از معجم المؤلفین ).