مغلظلغتنامه دهخدامغلظ. [ م ُ غ َل ْ ل َ ] (ع ص ) شدید و گران . (ناظم الاطباء).سخت . گران : یمین مغلظ؛ سوگند گران . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : من وکیل در محتشمی ام و اجری و مشاهره و صلت گران دارم و بر آن سوگند مغلظ داده اند. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص <span class="hl" dir
مغلظلغتنامه دهخدامغلظ. [ م ُ غ َل ْ ل ِ ] (ع ص ) هر آنچه درشت و ستبر می کند. (ناظم الاطباء). || (اصطلاح طب ) ضد ملطف و آن دارویی است که قرار می دهد قوام رطوبت را غلیظتر از معتدل یا غلیظتر از آنچه بوده است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). ضد ملطف و آن دوایی است که از شأن او این است که قوام رطوبت
خاطيدیکشنری عربی به فارسینادرست , پراز غلط , غلط , اشتباه , مغلوظ , نا درست , ناراست , غير دقيق , غلط دار , تصحيح نشده , معيوب , ناقص , ناجور , ناسالم , ناخوش , ناصحيح , خطا , تقصير و جرم غلط , غير منصفانه رفتار کردن , بي احترامي کردن به , سهو