لغتنامه دهخدا
حبی . [ ح ُب ْ با ] (اِخ ) زنی بود از اهل مدینه که بشبق و گشن خواهی معروف بود، و «أشبق من حبی » از امثال سائره است . میدانی در تحت این عنوان گوید: وقتی که مروان بن حکم والی مدینه بود، پسر حبی که سی یا چهل ساله بود شکایت به نزد مروان برد که مادرم با این سن کثیر پسر جوانی را ب