لغتنامه دهخدا
مشکک . [ م ُ ش َک ْ ک َ ] (ع ص ) در شک افکنده . (آنندراج ). شک کرده . و در گمان و در شک افتاده . (ناظم الاطباء). آنچه درباره ٔ آن شک شده . (فرهنگ فارسی معین ).- کلی ِ مشکک ؛ عبارت از کلیی است که حصول و صدق آن در بعضی افراد به تشکیک باشد و اختلاف د