مشعلداریلغتنامه دهخدامشعلداری . [ م َ ع َ ] (حامص مرکب ) شغل و عمل مشعل دار. رجوع به مشعل و مشعلدار شود.
مشعلدارلغتنامه دهخدامشعلدار. [ م َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان قزوین که 660 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
مشعلدارلغتنامه دهخدامشعلدار. [ م َ ع َ ] (نف مرکب ) آن که مشعل حمل کند. دارنده و نگاهدارنده ٔ مشعل : نازنین مگذار دل را کز پی پروانگی ناز مشعلدار سلطان برنتابد هر دلی .خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 880).<b
مشعل خانهلغتنامه دهخدامشعل خانه . [ م َ ع َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) مکانی در سرای امیران و بزرگان که درآن مشعلها را نگهداری می کردند : مشارالیه ... ملازم رکاب اشرف گشته به خدمت مشعلداری و امور مشعل خانه مأمور گشت . (عالم آرا از فرهنگ فارسی