مسمومیت غذایی قارچیfungal food intoxicationواژههای مصوب فرهنگستانمسمومیت براثر زهرابۀ حاصل از کپکها و مخمرها
مسمومیتلغتنامه دهخدامسمومیت . [ م َ می ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) مسموم شدن . دچار عوارض ناشی از خوردن زهر یا تنفس هوای ناسازگار گردیدن .- مسمومیت الکلی ؛ دچار عوارض ناشی از شرب مواد الکلی شدن . داءالخمر.
مسمومیتintoxicationواژههای مصوب فرهنگستاننشانههای ورود هر مادۀ سمی مانند الکل یا فلزات سنگین به بدن
مسمومیتلغتنامه دهخدامسمومیت . [ م َ می ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) مسموم شدن . دچار عوارض ناشی از خوردن زهر یا تنفس هوای ناسازگار گردیدن .- مسمومیت الکلی ؛ دچار عوارض ناشی از شرب مواد الکلی شدن . داءالخمر.
مسمومیتintoxicationواژههای مصوب فرهنگستاننشانههای ورود هر مادۀ سمی مانند الکل یا فلزات سنگین به بدن
مسمومیتلغتنامه دهخدامسمومیت . [ م َ می ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) مسموم شدن . دچار عوارض ناشی از خوردن زهر یا تنفس هوای ناسازگار گردیدن .- مسمومیت الکلی ؛ دچار عوارض ناشی از شرب مواد الکلی شدن . داءالخمر.
مسمومیتintoxicationواژههای مصوب فرهنگستاننشانههای ورود هر مادۀ سمی مانند الکل یا فلزات سنگین به بدن