مستعصیلغتنامه دهخدامستعصی . [ م ُت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استعصاء. گناه جویند بر کسی . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || سرکش و عاصی و گناهکار. (ناظم الاطباء). رجوع به استعصاء شود.
مستهشلغتنامه دهخدامستهش . [م ُ ت َ هَِ ش ش ] (ع ص ) سبک و خفیف شمرنده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به استهشاش شود.
مستعزلغتنامه دهخدامستعز. [ م ُ ت َ ع ِزز ] (ع ص ) نعت فاعلی از استعزاز. غلبه کننده بر کسی . (اقرب الموارد). || ریگ سخت شده . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || مرض مستولی . (ناظم الاطباء). و رجوع به استعزاز شود.