مسابقهلغتنامه دهخدامسابقه . [ م ُ ب َ ق َ ] (ع اِمص ، اِ) مسابقة. مسابقت . رجوع به مسابقة شود. مسابقه امروز مواضیع عامتر یافته است و در انواع ورزشها و دعوی بردن ها به کار رود.- مسابقه دادن ؛ سبقت گرفتن . پیشی گرفتن .- || قرار سبقت گیری دادن با کسی یا کسانی در ان
مسابقةلغتنامه دهخدامسابقة. [ م ُ ب َ ق َ ] (ع مص ) مسابقه . سباق . با کسی پیش گرفتن در دویدن یا در تاختن و نبرد کردن در آن . (منتهی الارب ). پیشی گرفتن بر کسی در سباق . (اقرب الموارد). با کسی پیشی گرفتن در دویدن یا در تاختن . (المصادرزوزنی ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). پیشی گرفتن با کسی در دوی
مشابکةلغتنامه دهخدامشابکة. [ م ُ ب َ ک َ ] (ع اِمص ) تخالط و آمیختگی با یکدیگر. مشابکت : امور آن حضرت بمشارکت و مشابکت و موافقت و مطابقت ایشان در نباهت قدر و... بعیوق رسید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 52</
مسابقةدیکشنری عربی به فارسیمباحثه وجدل کردن , اعتراض داشتن بر , ستيزه کردن , مشاجره , مسابقه , رقابت , دعوا
مسابقهلغتنامه دهخدامسابقه . [ م ُ ب َ ق َ ] (ع اِمص ، اِ) مسابقة. مسابقت . رجوع به مسابقة شود. مسابقه امروز مواضیع عامتر یافته است و در انواع ورزشها و دعوی بردن ها به کار رود.- مسابقه دادن ؛ سبقت گرفتن . پیشی گرفتن .- || قرار سبقت گیری دادن با کسی یا کسانی در ان
مسابقهدیکشنری فارسی به انگلیسیbout, competition, contention, contest, duel, event, gammy, gymkhana, match , meet, race, sport, wrestle
مسابقهلغتنامه دهخدامسابقه . [ م ُ ب َ ق َ ] (ع اِمص ، اِ) مسابقة. مسابقت . رجوع به مسابقة شود. مسابقه امروز مواضیع عامتر یافته است و در انواع ورزشها و دعوی بردن ها به کار رود.- مسابقه دادن ؛ سبقت گرفتن . پیشی گرفتن .- || قرار سبقت گیری دادن با کسی یا کسانی در ان
تایر مسابقهracing tyreواژههای مصوب فرهنگستانهرنوع تایر خاص خودروهای مسابقه که برای شرایط ویژۀ میدانهای مسابقه طراحی شده باشد
تبانی در مسابقهmatch-fixing, race-fixingواژههای مصوب فرهنگستاندستکاری در نتیجۀ بازی، به نفع یکی از طرفهای مسابقه، گاه با اعمال نفوذ اتحادیههای شرطبندی متـ . تبانی3
بازیکن برتر مسابقهman of the matchواژههای مصوب فرهنگستانعنوانی نیمهرسمی که به بازیکنی اختصاص مییابد که در یک بازی مشخص بهترین عملکرد را داشته است متـ . بازیکن برتر، ستارۀ میدان، ستارۀ مسابقه