محمود اوللغتنامه دهخدامحمود اول . [ م َ دِ اَوْ وَ ] (اِخ )بغراخان . از امرای ایلک خانیه به ترکستان (حدود 425- 435 هَ . ق .). (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 122).
محمود اوللغتنامه دهخدامحمود اول . [ م َ دِ اَوْ وَ ] (اِخ )بیست و چهار یا بیست وپنجمین از سلاطین عثمانی (1143 - 1168 هَ . ق .). (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 176).
محمودلغتنامه دهخدامحمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ملکشاه ، ملقب به مغیث الدین و مکنی به ابوالقاسم از پادشاهان سلجوقی عراق . (511 - 525 هَ . ق .). پس از پدرش (محمد) به حکومت رسید و در 513 علم
محمودشاه اوللغتنامه دهخدامحمودشاه اول . [ م َ هَِ اَوْ وَ ] (اِخ ) خلجی اولین از خلجیان مالوه از دولتهای طایفه ٔ رجپوت هند (839- 880 هَ . ق .). (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 280).
محمودشاه اوللغتنامه دهخدامحمودشاه اول . [ م َ هَِ اَوْ وَ ] (اِخ ) بایقرا ششمین از سلاطین گجرات هند (863- 917 هَ . ق .). (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 282).
محمودشاه اوللغتنامه دهخدامحمودشاه اول . [ م َ هَِ اَوْ وَ ] (اِخ ) پنجمین از سلاطین بهمنی دکن (780-799 هَ . ق .). (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 288).
محمودشاه اوللغتنامه دهخدامحمودشاه اول . [ م َ هَِ اَوْ وَ ] (اِخ ) ملقب به ناصرالدین دوازدهمین از سلاطین بنگال هند. (846 - 864 هَ . ق ). (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 277).
محمودشاه اوللغتنامه دهخدامحمودشاه اول . [ م َ هَِ اَوْ وَ ] (اِخ ) ملقب به ناصرالدین . از سلاطین مملوک هند. (644 - 664 هَ . ق .).
محمودلغتنامه دهخدامحمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ملکشاه ، ملقب به مغیث الدین و مکنی به ابوالقاسم از پادشاهان سلجوقی عراق . (511 - 525 هَ . ق .). پس از پدرش (محمد) به حکومت رسید و در 513 علم
پهلوان محمودلغتنامه دهخداپهلوان محمود. [ پ َ ل َ م َ ] (اِخ ) فهّاد. رجوع به محمود فهاد در حبیب السیر چ خیام (ج 3 ص 375) شود.
پیرمحمودلغتنامه دهخداپیرمحمود. [ م َ ] (اِخ ) صدفی اورنوی . وی مفتاح کنوز استاد خود خیرالدین را بترکی ترجمه کرده است .
پیرمحمودلغتنامه دهخداپیرمحمود. [م َ ] (اِخ ) دهی از بخش قلعه زراس شهرستان اهواز. واقع در 27هزارگزی شمال خاوری قلعه زراس . کنار راه مالرودشت گل به حوضه . کوهستانی ، معتدل . دارای 217 تن سکنه . آب آن از چشمه و قنات . محصول آنجا غلا
پیل محمودلغتنامه دهخداپیل محمود. [ ل ِ م َ مو ] (اِخ ) پیلانی که سلطان محمود از فتح هندوستان بغزنین برده بود و همین شهرت دارد. (آنندراج ):زر پیلبار از تو مقصور نیست که پیل تو چون پیل محمود نیست .نظامی .
پیل محمودلغتنامه دهخداپیل محمود. [ ل ِ م َ مو ] (اِخ ) نام پیل ابرهه که بر او سوار شده بخانه ٔ خدا بتاخت . نام پیلی که سلطان ابرهه بر آن سوار شد و برای هدم کعبه رفت . (آنندراج ) : با پشه ای آنچنان کند جودکافزون کندش ز پیل محمود.نظامی .