مجناءلغتنامه دهخدامجناء. [ م ُ ن َءْ ] (ع اِ) سپر، بدان جهت که خمیده پشت است . (منتهی الارب ). سپری که در وی هیچ آهن نباشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مزنالغتنامه دهخدامزنا. [ م ِ ] (اِ) به لغت ژند (زند) به معنی ترازو است که به عربی میزان گویند. (آنندراج ) (از برهان ). ترازو و میزان . (ناظم الاطباء). هزوارش ترازوست .
میزنایureterواژههای مصوب فرهنگستانهریک از دو لوله به طول بیستوپنج تا سی سانتیمتر که پیشاب را از لگنچۀ کلیه به مثانه حمل میکند
مجناءةلغتنامه دهخدامجناءة. [ م ُ ن َ ءَ ] (ع اِ) گودال گور. (ناظم الاطباء). حفره ٔ قبر. (از اقرب الموارد). گو گور. (منتهی الارب ).
مجناءةلغتنامه دهخدامجناءة. [ م ُ ن َ ءَ ] (ع اِ) گودال گور. (ناظم الاطباء). حفره ٔ قبر. (از اقرب الموارد). گو گور. (منتهی الارب ).