متفالیلغتنامه دهخدامتفالی .[ م ُ ت َ ] (ع ص ) (از «ف ل ی ») شپش جوینده از همدیگر. (ناظم الاطباء). شپش جستن خواهنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفالی شود.
متفائللغتنامه دهخدامتفائل . [ م ُ ت َ ءِ ] (ع ص ) فال گیرنده . (غیاث ) (آنندراج ) . فال گوینده و غیب گوینده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
متفلعلغتنامه دهخدامتفلع. [ م ُ ت َ ف َل ْ ل ِ ] (ع ص ) شکافته و بریده شونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). متفلق . شکافته شده . (ناظم الاطباء). || پای ترکیده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). و رجوع به تفلع شود.
متفأللغتنامه دهخدامتفأل . [ م ُ ت َ ءِ ] (ع ص ) کسی که بنام او فال میگیرند و تفأل میزنند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
متفاللغتنامه دهخدامتفال . [ م ِ ] (ع ص ) زن بسیار گنده نفس . (ناظم الاطباء). زن بوی ناک . (از منتهی الارب ).