متشارکلغتنامه دهخدامتشارک . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) انباز. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). در شراکت و انبازی همراه شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تشارک شود.
متشرقلغتنامه دهخدامتشرق . [ م ُ ت َ ش َرْ رِ ] (ع ص ) به آفتاب گاه نشیننده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
متشرکلغتنامه دهخدامتشرک . [ م ُ ت َ ش َرْ رَ ] (ع ص ) بمعنی مشترک است : و لا یستوی المرآن هذا ابن حرةو هذا ابن اخری ظهرها متشرک .؟ (ذیل اقرب الموارد).
متشرکلغتنامه دهخدامتشرک . [ م ُ ت َ ش َرْ رِ ] (ع ص ) شریک و انباز و بهره دار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).