متتهملغتنامه دهخدامتتهم . [ م ُ ت َ ت َهَْ هَِ ] (ع ص ) آن که به تهامه درآید یا فروکش شود در آن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). درآینده به تهامه . (ناظم الاطباء). و رجوع به متاهمة و تتهم شود.
متثعملغتنامه دهخدامتثعم . [ م ُ ت َ ث َع ْ ع ِ ] (ع ص ) در شگفت آورنده . (آنندراج ). پسندیده و مطبوع و خوش آیند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تثعم شود.
متطعملغتنامه دهخدامتطعم . [ م ُ ت َ طَع ْ ع ِ ] (ع ص ) چشنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). چشنده و نوشنده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تطعم شود.
متطهملغتنامه دهخدامتطهم . [ م ُ ت َ طَهَْ هَِ ] (ع ص ) ناخوش دارنده ٔ طعام را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آزرده و متنفر و بیزار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تطهم شود.
متطاعملغتنامه دهخدامتطاعم . [ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص ) کبوتری که منقار خود را درمنقار کبوتر دیگری داخل کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تطاعم شود.
متأثملغتنامه دهخدامتأثم . [ م ُ ت َ ءَث ْ ث ِ ] (ع ص ) توبه کننده از گناه . (آنندراج ). نادم و پشیمان و توبه کننده ٔ از گناه . (ناظم الاطباء). و رجوع به تأثم شود.