الکتریسیتۀ مالشیfrictional electricityواژههای مصوب فرهنگستانالکتریسیتۀ ساکنی که از مالش یک جسم بر جسم دیگر تولید شود
الکتریسیتۀ مالشیfrictional electricityواژههای مصوب فرهنگستانالکتریسیتۀ ساکنی که از مالش یک جسم بر جسم دیگر تولید شود
پخپخوفرهنگ فارسی عمیدفشار و مالشی که با سر انگشتان به زیر بغل یا پهلوی کسی بدهند تا به خنده آید؛ پخلوچه؛ پخلیچه؛ غلغلک.
دماسنج تاوهایvortex thermometerواژههای مصوب فرهنگستاندماسنج مورد استفاده در هواگَردها که در آن افزایش بیدررو و مالشی دما با اعمال حرکت چرخشی هوای عبوری بهطور خودکار تصحیح میشود
لایۀ آمیختهmixed layer 2واژههای مصوب فرهنگستانلایهای در مجاورت سطح زمین که بهوسیلۀ همرَفت یا تلاطم مالشی در هم میآمیزد و یکنواخت میشود متـ . لایۀ آمیختگی mixing layer
الکتریسیتۀ مالشیfrictional electricityواژههای مصوب فرهنگستانالکتریسیتۀ ساکنی که از مالش یک جسم بر جسم دیگر تولید شود