ماتمگریلغتنامه دهخداماتمگری . [ت َ گ َ ] (حامص مرکب ) سوکواری . عزاداری : گرت رغبت آید که انده خوری کنی سوکواری و ماتمگری .نظامی .
مؤتمرلغتنامه دهخدامؤتمر. [ م ُءْ ت َ م َ ] (ع اِ)کنگره . کنفرانس . مشورتگاه . کنگاشگاه . جای رایزنی و مشاورت : مؤتمر اسلامی . (یادداشت مؤلف ). || (ص ) امرشده . مأمور. (یادداشت مؤلف ) : گفتم به امر ایزد مأمور گشت خلق گفتا به امر باشد مأمور و مؤتمر. <p
مؤتمرلغتنامه دهخدامؤتمر. [ م ُءْ ت َ م ِ ] (ع ص ) فرمان برنده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فرمان بر. فرمانبردار. (غیاث ). || مشورت کننده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث ). || قصدکننده ٔ کاری . قصدنماینده ٔ کاری . || فرماینده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنن
موتمر تحضيريدیکشنری عربی به فارسیانجمن حزبي , کميته هاي پارلماني , نمايندگان حزب کارگر درپارلمان يا انجمن