لیتکوهلغتنامه دهخدالیتکوه . (اِخ ) نام دو دهستان ، مشهور به بالاخیابان و پائین خیابان از بخش مرکزی شهرستان آمل . رجوع به بالاخیابان و پایین خیابان در فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 شود.
لْيَتَّقُواْفرهنگ واژگان قرآنبايد كه بپرهيزند-بايد كه پروا كنند (تقوي:مراقب امر و نهي خدا بودن . تركيب لـِ با فعل مضارع نيز فعل امر مي سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ،"ثُمَّ" يا "فـَ" بيايد ، اين لام ساكن مي شود مثل "فَلْيَتَّقُواْ ")
لتکوفرهنگ فارسی عمیددرختی خاردار شبیه درخت آلو، با میوهای خوشهای و ملس که هر خوشه هفت یا ده دانه میوۀ سفیدرنگ به اندازۀ آلو دارد.
لثقةلغتنامه دهخدالثقة. [ ل َ ث ِ ق َ ] (ع اِ) نوعی از تب . (غیاث ). حمی البلغمیة اللازمة. (بحر الجواهر). حمای بلغمیه ٔ لازمه .