لایی بارload dividerواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای برای مهار حرکتهای طولی ناخواستۀ بار در واگنهای بسته
له لهلغتنامه دهخداله له . [ ل َه ْ ل َه ْ ] (اِ صوت ) آواز نفس پیاپی سگ با بیرون کردن زبان گاه تشنگی . رجوع به له له زدن شود.
لهلغتنامه دهخداله . [ ل َه ْ ](ع حرف جر + ضمیر) (از: لََ + ه ) برای او. او را.- مدّعی ̍ له .- مُعَظَّم ٌ له .- ولَه ُ ؛ او راست . || لَه ِ. به سودِ. به نفعِ. مقابل ِ علیه ِ.- لَه ِ
له و علیهلغتنامه دهخداله و علیه . [ ل َ هَُ ع َ ل َی ْه ْ ] (ترکیب عطفی ، ق مرکب ) بسود و بزیان کسی . برای او و بر او. به او و بر او.
ابوحشیشهلغتنامه دهخداابوحشیشه . [ اَ ح ُ ش َش َ ] (اِخ ) محمدبن علی بن امیه ، از اولاد ابی امیه ٔ کاتب . و او طنبوری و در صنعت خویش حاذق بود و کتاب المغنی المجید و کتاب اخبارالطنبوریین از اوست . (از ابن الندیم ). و در جای دیگر گوید: و لاشعر له یعول علیه .
قنوةلغتنامه دهخداقنوة. [ ق ِن ْ / ق ُن ْ وَ ] (ع اِمص ) ورزش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کسبة. (اقرب الموارد). || (ص ) غنمه قِنوة یا قُنوة؛ گوسپند دوشیدنی و ثابت بر آن . (منتهی الارب ). خالصة له ثابتة علیه . (اقرب الموارد) (محیط المحیط). || (مص ) فراهم کردن
علیهلغتنامه دهخداعلیه . [ ع َ ل َی ْه ْ ] (ع حرف جر + ضمیر) بر او. بر وی . || ضرر. نقصان . زیان . (ناظم الاطباء). به زیان .- بر علیه ؛ در تداول فارسی معاصر، مقابل بر له ، به جای به زیان و به سود است . و اینکه برخی آن را غلط شمارند (البته در تداول فارسی ) بر اساسی
أتاحَ لَهدیکشنری عربی به فارسیرابه اوداد , اجازه…را به او داد , زمينه…را برايش فراهم کرد , امکان…را به او داد