لارشفوکو - دودویللغتنامه دهخدالارشفوکو - دودویل . [ رُ ک ُ دو دُوی ] (اِخ ) آمبروازپلی کارپ . سیاستمدار فرانسوی .مولد پاریس . وی در عهد شارل دهم به وزرات رسید و مکتب کشاورزی گرینیُن را تأسی
لارشلغتنامه دهخدالارش . (اِخ ) نام کرسی بخش در کُرزْ از ولایت بریو، کنار رود وِزِر به فرانسه . دارای راه آهن و 766 تن سکنه .
لارشفوکو لیان کورلغتنامه دهخدالارشفوکو لیان کور. [ رُ ک ُ ] (اِخ ) فرانسوا. بشردوست و سیاستمدار فرانسوی ، مولد لارُش گیون (1747-1827 م .).
لارشفوکولغتنامه دهخدالارشفوکو. [ رُ ک ُ ] (اِخ ) نام خاندان قدیم فرانسوی که اصل آن از پواتو است و نسب آنان به هوگ دوّم می رسد. مشهورترین فرد این خاندان فرانسوا دوک دُ لا رشفوکو است
لارشهلغتنامه دهخدالارشه . [ ش ِ ] (اِخ ) پیر هانری . یونان شناس و علامه ٔ فرانسوی . مولد دیژُن (1726-1812 م .).
ذراعلغتنامه دهخداذراع . [ ذِ ] (اِخ ) یا ذراع مبسوطه ٔ اسد. منزل هفتم از منازل قمر؛ ای بازوی شیر، نزدیک تازیان . (التفهیم ابوریحان بیرونی ). و آن رقیب بلده است . واز رباطات سیم
ابوهلاللغتنامه دهخداابوهلال . [ اَ هَِ ] (اِخ ) عسکری . حسن بن عبداﷲبن سهل بن سعیدبن یحیی بن مهران ابوهلال اللغوی العسکری . یاقوت در معجم الأدباء آرد که ابوطاهر سلفی گفت ابواحمد (
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن یحیی بن سعید ملقب به بدیعالزمان همدانی و مکنی به ابوالفضل . یاقوت در معجم الادباء(چ مارگلیوث ج 1 ص 94 ببعد) آرد: ابوشجاع شیر
لارشفوکو - دودویللغتنامه دهخدالارشفوکو - دودویل . [ رُ ک ُ دو دُوی ] (اِخ ) آمبروازپلی کارپ . سیاستمدار فرانسوی .مولد پاریس . وی در عهد شارل دهم به وزرات رسید و مکتب کشاورزی گرینیُن را تأسی