نالخشیدنیلغتنامه دهخدانالخشیدنی . [ ل َ دَ ] (ص لیاقت ) که نمی لخشد. که لغزیدنی نیست . مقابل لخشیدنی .
داعیلغتنامه دهخداداعی . (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن زیدبن اسماعیل المعروف بحالب الحجاره (لشدته و قوته و صلابته ) ابن الحسن بن زیده محمدبن اسماعیل بن الحسن بن زیدبن الحسن بن امیرالمؤ
ابوسعیدلغتنامه دهخداابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) رستمی . شاعر مشهوراصفهانی معاصر صاحب بن عبّاد و او بعربی شعر می گفته است و قطعه ٔ ذیل در توصیف پادشاهان ایران از اوست :بها لیل غر من
بأسلغتنامه دهخدابأس . [ ب َءْس ْ ] (ع اِ) بؤس . شدت . دلاوری در جنگ . (اقرب الموارد). بأساء قوت در حرب و دلیری . (منتهی الارب ). || عذاب . سختی . (از اقرب الموارد) (منتهی ال
زنیةلغتنامه دهخدازنیة. [ زِن ْ / زَن ْ ی َ ] (ع اِ) ابن زنیة؛ پسر زنا.خلاف ابن رشدة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). هو ابن زنیة؛ او فرزند زنا است . و کذلک هو ولد ل