لغتنامه دهخدا
لحاظ. [ ل ِ ] (ع اِ) داغی است زیر چشم . (منتهی الارب ). داغ که بر گوشه ٔچشم اشتر نهند. (مهذب الاسماء). || پر سترده از بال مرغ . (منتهی الارب ). || پر اعلای تیر. || نظر. جهت . جنبه . اعتبار. حیثیت .- از این لحاظ ؛ از این نظر. از این حیث .- <span