دیکشنری عربی به فارسی
روزنه , شکاف , رخنه , شکافتن , درزپيدا کردن , درز گرفتن , صداي بهم خوردن فلز , جرنگ جرنگ , دريچه , نصفه در , روي تخم نشستن (مرغ) , انديشيدن , پختن , ايجاد کردن , تخم گذاشتن , تخم دادن , جوجه بيرون امدن , جوجه گير ي , درامد , نتيجه , خط انداختن , هاشور زدن , سوراخ , گودال , حفره , نقب , لا نه خرگوش و