چپقی شمعspark plug cap, spark plug connector, plug lead connector, plug capواژههای مصوب فرهنگستانقطعهای که سیم شمع را به شمع اتصال میدهد
بُردار کیوQ vectorواژههای مصوب فرهنگستانبُرداری افقی که واگرایی آن در نظریۀ شبهزمینگَرد و نیمهزمینگَرد در سمت راست معادلۀ امگا ظاهر میشود
قدر کیوQ magnitudeواژههای مصوب فرهنگستانقدر فروسرخ یک جِرم نجومی که به کمک قدر یو و قدر بی و قدر وی محاسبه میشود و مستقل از سرخش (reddening) میانستارهای است
وارون QQ inverse, Q-1واژههای مصوب فرهنگستانوارون مقدار Q که آهنگ فرواُفت انرژی را برای موجهای حجمی یا سطحی در هر دوره مشخص میکند متـ . وارون ضریب کیفیت
ابزار دوزندگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی وزن، جاسوزنی، انگشتدانه (انگشدانه، انگشتانه)، قرقره، نخ، جاسنجاقی، قیچی، قیچی دندانهدار یازیگزاگ، قیچی برش، چرخ خیاطی، الگو، صابون، رولت
قیچیلغتنامه دهخداقیچی . [ ق َ / ق ِ ] (ترکی ، اِ) قیچا. آلتی که بوسیله ٔ آن پارچه ، کاغذ و اشیای دیگر را برند. (فرهنگ فارسی معین ). مقراض . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مقص . کازود. دوکارد : حکیم سوزنی آن تیز قیچی فطرت که بوده اب
قیچیفرهنگ فارسی عمیدوسیلهای با دو تیغۀ دستهدار برای بریدن کاغذ، پارچه، و مانند آن.⟨ قیچی زدن (کردن): (مصدر متعدی) چیزی را با قیچی برش دادن.
قیچیلغتنامه دهخداقیچی . [ ق َ / ق ِ ] (ترکی ، اِ) قیچا. آلتی که بوسیله ٔ آن پارچه ، کاغذ و اشیای دیگر را برند. (فرهنگ فارسی معین ). مقراض . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مقص . کازود. دوکارد : حکیم سوزنی آن تیز قیچی فطرت که بوده اب
قیچیفرهنگ فارسی عمیدوسیلهای با دو تیغۀ دستهدار برای بریدن کاغذ، پارچه، و مانند آن.⟨ قیچی زدن (کردن): (مصدر متعدی) چیزی را با قیچی برش دادن.