فقداناندیشهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکلگیری عقاید؛ عام فقداناندیشه، فقدان شعور، جهل، بیتوجهی بیشعوری، حماقت عدم تمرکز ◄ پریشانی خیال رفلکس شرطی، واکنش شرطی، حرکت تکان زانو غریزه، شم
فقدانلغتنامه دهخدافقدان . [ ف ِ / ف ُ ] (ع مص ) گم کردن کسی را. (منتهی الارب ). فقد. فقود. (اقرب الموارد). گم یافتن . (تاج المصادر بیهقی ). گم کردن . از دست دادن . نبودن . (یادداشت مؤلف ) : میگویم اگر تاب شنیدن داری فقدان شباب
پیشداوریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال وری، تبعیض، ذهنیت، تصدیقبلاتصور، ازپیش تعیینشدگی تصمیمعجولانه، بیپروایی، عجله بیفکری، فقدان اندیشه ناخوشی دماغی اصل مسلم، اصل موضوعه
فقدان شعورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکلگیری عقاید؛ عام ] فقدان شعور، ناآگاهی، فقدانادراک زندگی حیوانی ◄ حیوانات زندگی گیاهی ◄ گیاهان غریزه، شم، رفلکس، واکنش شرطی، فقدان اندیشه، اصل مسلّم بیعقلی، بیمغزی، بیفکری، نفهمی، بیشعوری، حماقت سیبزمینی، آدمآهنی
شَمّفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال ه، تداعی آزاد، درک، علم بیواسطه، استنباط، شهود، بینش، دریافت، برداشت، تلقی، ادراک، بصیرت، وجدان، آگاهی مکاشفه، الهام، کشفوشهود، حس، احساس، گمان، حدس واکنش پاولوفی، تکان زانو، رفلکس، واکنششرطی، فقدان شعور فقدان اندیشه، حس ششم