فردفرلغتنامه دهخدافردفر. [ ف َ ف َ ] (اِ) رب النوع انسان را گویند یعنی پرورنده ٔ او. (برهان ). برساخته ٔ فرقه ٔ آذرکیوان است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
نفراتلغتنامه دهخدانفرات . [ ن َ ف َ ] (از ع ، اِ) فردفرد از هر گروه و از سپاهی . (ناظم الاطباء). ج ِ نفر، به معنی افراد، آحاد، کسان . رجوع به نفر شود.
تک تکلغتنامه دهخداتک تک . [ ت َ ت َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) یکی یکی و جدا و فردفرد. (ناظم الاطباء). جسته جسته . تنهاتنها. بندرت . دانه دانه . با فاصله های مکانی . گاهی یکی و گاهی یک
میحادلغتنامه دهخدامیحاد. (ع ص ) تک تک و ازهم جدا. ج ، مواحید. (ناظم الاطباء). یک یک و فردفرد. ج ، مواحید. (آنندراج ) (از منتهی الارب ، ماده ٔ وح د).