غرامتفرهنگ فارسی عمید۱. مالی که بابت خسارت داده یا گرفته میشود؛ تاوان.۲. زیان؛ ضرر.۳. مشقت.۴. (اسم مصدر) [قدیمی] پشیمانی؛ ندامت.⟨ غرامت خواستن: (مصدر لازم) تاوان خواستن.⟨ غرامت دادن: (مصدر لازم) تاوان دادن.⟨ غرامت ستاندن: (مصدر لازم) [قدیمی] = ⟨ غرامت گرفتن<br
غرامتلغتنامه دهخداغرامت . [ غ َ م َ ] (ع اِ) غَرامَة. ج ، غرامات . (اقرب الموارد). تاوان . (منتهی الارب ) (صحاح الفرس ) (آنندراج ) (دهار) . آنچه ادایش لازم باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). با لفظ کشیدن و ستدن و کردن به کار میرود. (از آنندراج ). گفته اند: ادای آنچه برعهده ٔ شخص نیست ، ودادن مال
غرامتدیکشنری فارسی به انگلیسیatonement, indemnification, indemnity, payoff, recompense, redress, reparations
غرامت ستدنلغتنامه دهخداغرامت ستدن . [ غ َ م َ س ِ ت َ دَ ] (مص مرکب ) تاوان گرفتن . غرامت گرفتن . غرامت کردن . غرامت ستاندن . رجوع به غرامت ستاندن شود.
غرامتفرهنگ فارسی عمید۱. مالی که بابت خسارت داده یا گرفته میشود؛ تاوان.۲. زیان؛ ضرر.۳. مشقت.۴. (اسم مصدر) [قدیمی] پشیمانی؛ ندامت.⟨ غرامت خواستن: (مصدر لازم) تاوان خواستن.⟨ غرامت دادن: (مصدر لازم) تاوان دادن.⟨ غرامت ستاندن: (مصدر لازم) [قدیمی] = ⟨ غرامت گرفتن<br
غرامتلغتنامه دهخداغرامت . [ غ َ م َ ] (ع اِ) غَرامَة. ج ، غرامات . (اقرب الموارد). تاوان . (منتهی الارب ) (صحاح الفرس ) (آنندراج ) (دهار) . آنچه ادایش لازم باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). با لفظ کشیدن و ستدن و کردن به کار میرود. (از آنندراج ). گفته اند: ادای آنچه برعهده ٔ شخص نیست ، ودادن مال
غرامتدیکشنری فارسی به انگلیسیatonement, indemnification, indemnity, payoff, recompense, redress, reparations
غرامتفرهنگ فارسی عمید۱. مالی که بابت خسارت داده یا گرفته میشود؛ تاوان.۲. زیان؛ ضرر.۳. مشقت.۴. (اسم مصدر) [قدیمی] پشیمانی؛ ندامت.⟨ غرامت خواستن: (مصدر لازم) تاوان خواستن.⟨ غرامت دادن: (مصدر لازم) تاوان دادن.⟨ غرامت ستاندن: (مصدر لازم) [قدیمی] = ⟨ غرامت گرفتن<br
غرامتلغتنامه دهخداغرامت . [ غ َ م َ ] (ع اِ) غَرامَة. ج ، غرامات . (اقرب الموارد). تاوان . (منتهی الارب ) (صحاح الفرس ) (آنندراج ) (دهار) . آنچه ادایش لازم باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). با لفظ کشیدن و ستدن و کردن به کار میرود. (از آنندراج ). گفته اند: ادای آنچه برعهده ٔ شخص نیست ، ودادن مال