غذای دهقانلغتنامه دهخداغذای دهقان . [ غ ِ / غ َ ی ِ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خورش دهقانی . یکی از انواع غذاهائی بود که برای خسرو پرویز تهیه می شد و آن عبارت بود ازگوشت گوسفند نمک
غذای پیشازناهارگویش اصفهانی تکیه ای: dehungira طاری: pišnehâri طامه ای: čâšduna طرقی: čâšda کشه ای: --------- نطنزی: čâšduna
دهقانیلغتنامه دهخدادهقانی . [ دِ ] (حامص ) دهقان بودن . ایرانی نژاد وخداوند آب و ملک بودن . || زراعت و فلاحت و کشاورزی . (ناظم الاطباء). زراعت کردن . (آنندراج ). صفت و شغل دهقان .
اصیل روغدیلغتنامه دهخدااصیل روغدی . [ اَ ل ِ غ َ ] (اِخ ) دهقان زاده ای بود از مردم روغد بنام اصیل که در نیمه ٔ اول قرن هفتم هجری میزیست و نخست وکیل خرج کورکوز مغول در خراسان (طوس ) ب
تجنیس زایدلغتنامه دهخداتجنیس زاید. [ ت َ س ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) و مذیل نیز خوانند و آن چنان باشد که هر دو کلمه ٔ متجانس بحروف و حرکات متفق باشند اما در آخر یک کلمه حرفی زیا
جگرلغتنامه دهخداجگر. [ ج ِ گ َ ] (اِ) کبد. (برهان ) (آنندراج ) (بهارعجم ). جزئی است از اجزای بدن انسان و حیوان که در داخل شکم است و متصل به دل و شش . (فرهنگ نظام ). محل قوت طبی
غبادلغتنامه دهخداغباد. [ غ ُ ] (اِخ ) قباد. ابن فیروز پادشاه ساسانی (پدر انوشیروان ) (از سال 488 - 531 م .). مرحوم فروغی در خلاصه ٔ شاهنامه آرد: پیروز (پادشاه ساسانی ) را دو پسر