عمومیلغتنامه دهخداعمومی . [ ع ُ ] (ص نسبی ) منسوب به عموم . (از اقرب الموارد). چیزی که شامل همه گردد. عام . کلی . (ناظم الاطباء). آنچه که متعلق و مربوط به عموم باشد. همگانی . (فرهنگ فارسی معین ). در مقابل خصوصی .
عمومیدیکشنری فارسی به انگلیسیacross-the-board, all-purpose, blanket, common, communal, demotic, general, national, open, popular, public, publicly, universal
عمومیلغتنامه دهخداعمومی . [ ع ُ ] (ص نسبی ) منسوب به عموم . (از اقرب الموارد). چیزی که شامل همه گردد. عام . کلی . (ناظم الاطباء). آنچه که متعلق و مربوط به عموم باشد. همگانی . (فرهنگ فارسی معین ). در مقابل خصوصی .
عمومیدیکشنری فارسی به انگلیسیacross-the-board, all-purpose, blanket, common, communal, demotic, general, national, open, popular, public, publicly, universal
تاریخ عمومیلغتنامه دهخداتاریخ عمومی . [ خ ِ ع ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تاریخی که شامل کلیات از قبیل شرح وقایع و جنگها، ذکر سلاطین ، رؤسا، اوضاع اجتماعی و سیاسی و اقتصادی جهان است .
مدعی العمومیلغتنامه دهخدامدعی العمومی . [ م ُدْ دَ عِل ْ ع ُ ] (حامص مرکب ) دادستانی . (لغات فرهنگستان ). رجوع به دادستانی شود.
اعتصاب عمومیلغتنامه دهخدااعتصاب عمومی . [ اِ ت ِ ب ِ ع ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اعتصابی که از طرف عموم اعلام شود. اعتصابی که در تمام رشته ها و از طرف همه ٔ طبقات بمنظور تغییرات اساسی در اصول سرمایه داری اجتماعی صورت گیرد. در این صورت اعتصاب کامل میباشد و اگر در یک رشته یا چند رشته بطور عموم اعتصاب
عمومیلغتنامه دهخداعمومی . [ ع ُ ] (ص نسبی ) منسوب به عموم . (از اقرب الموارد). چیزی که شامل همه گردد. عام . کلی . (ناظم الاطباء). آنچه که متعلق و مربوط به عموم باشد. همگانی . (فرهنگ فارسی معین ). در مقابل خصوصی .